پست ثابت

شمع اگر پروانه را سوزاند  خیر از خود ندید

آه عاشق زود  گیرد دامن معشوق را

                        

...

خداحافظ!!

هشدار: فقط 28 روز تا پایان ماه رمضان مانده است...!!


ماهــــــــِ   رمـــــــــضان
برای آن است که یک ماه مرخصی اززمین، برای سفربه ملکوت بگیریم...:)



سلام...!!

 
خیلی مدتی میشد که به مهمونی نرفته بودم...
اما....این همه خوشبختی به من محاااااله... که یکهووووووووو.....
 
ســــــــــــــــــی روز مهمونی دعوت شدم...
قراره واسه افطار تلافی قبلشو در بیارم و حسابی بخور بخور کنم...!!   :)))

ب جای اینکه این روزا کمتر بخورم...بیشتر میخورم...!!

خوش به حال مون که سی روزو دربست مهمون خداییم...!! 
 
مهمونی که خودش عاااااااالیه و همه دوست دارن برن...حالااگه میزبانت خدا هم باشه که دیه نور علی نور...
خوبه که ما هم به این نور دعوتیم...
 
راستی تبریـــــــــــــــــک میگم که شماااا هم دعوتین...
پس حداکثر استفاده رو از این مهمونی و این ماه ببرین که در سال فقط یه باره هاااا!!
 
قبل ازاین ک به سمت سفره ی افطار حمله ور شین یادی از منم بکنینو دعام کنین که محتاجم والله...!!
 

تازه ترین خبر:

روزه داران عزیز به علت استقبال شدید مسلمانان اذان مغرب یک ساعت تمدید گردید...

دعا کنید...

 اسمش علی هست ؛؛ 2 سالشه

طفلی چشم چپش نابینا شده به خاطر تومور چشمی که بد خیمه

دکترا گفتن باید آب زیر چششو بکشیم و    الا ... میزنه به مغزش

و زبونم لال میکشتش و اگه آب زیر چششو بکشن فاتحه ی

رفقا ؛؛ خواهرا ؛؛ برادرا عاجزانه ازتون خواهش میکنم

واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید
 
به قرآن راه دوری نمیره ... ممنون میشم اگه همتون باز نشر کنید

خداییش دعا کنید بچه ها و بذارید تو وبتون بعد چند وقت اگه خواستید 

پاکش کنید ... خیلی خودخواهیه اگه بخاطر اینکه به وبلاگمون ربطی نداره ؛؛ 

غمگینه و یا قشنگ نیست نذاریمش ... و یه بچه 2 ساله رو از دعای بقیه محروم کنید

شاید خدا دعاهامون رو برآورده کنه و زندگیه آدم متحول بشه

!!!..... خواهشـــــــــــاً ......!!!

                                                              تا افراد بیشتری دعا کنن واسش


کپی شده از وبلاگ فقط برای تو.....

امتحااااناااااااات.....!!!

سیلاااااام!!!

خوبین خوشین؟؟

بعد از سالهاااا آپ کردم.....


اونم فقط واس اینکه بگم:

امتحاااانااااااااا تموووووم شد...!!


باورت میشه؟؟

نه واقعا باور داری؟؟

منک ندارم!!!

ولی بالاخره حقیقته باید باور کنم....


حالا هم ادامه مطلبو ازدست نده برو حالشو ببر!


ادامه نوشته

خبر خوووووووووووب!!!

سیلاااااااااااااااااام دوباااااااااره ب تمامی دوستای گل و خلم!!!


امتحانا شروع شدو .........حالات من در این دوران:    زبانکده محصلزبانکده محصل

هیچی فقط اوووووومدم ک به همتووووون ی خــــــــــــــبــــــــــــر خیـــــــــــلـــــــی خوبی بدم!!!

اونم اینه که.....



گوووووشیــــــــــــــــم درســـــــــــــــــــــت شــــــــــــــــــــــــد!!!


دادیمش تعمیراتی تعمیرش کردم عینهو روز اولش............ک نشد................!!

ولی قابل تحمله!!


هوین دیه!!!

بای!!.....

گوشی یا گوش کوبیده؟؟!!!

سلام و صد سلام به شما عزیزان!!

خوبین خوشین؟؟

اگه هم ک خوب نیستین...

هروقت خوب شدین بیاین!


تازگیا اصن حال نوشتنم نمیاد...

این چن روزه هی ب خودم میگم بیام آپ کنم هی میام تو پست مطلب جدیدا اما میمونم چی بنویسم یا اگه مینویسم باز پاک میکنم، اصن حالش نمیاد!!

جدیدا گوشیمم خراب شده اعصابم داغونه!!

یه روز گوشیمو انداختم رو تختم ماشالله تختمم خاصیت فنریش بالائه گوشمو پرتاب کرد بالا و بعدش گوشیم افتاد زیر تختم...

دستمو ب زور کردم زیر تختو گوشیمو در اوردمو دیدم:...

به بهاه اه

توی گوشیم پوووووووونز رفته!!!!




من:

گوشیم:

پونز:

بازم من:

بعدشم من:

دیگه آخرش بازم من:

کلا فقط من:

همیشه من:

بسی فیض بردم و خوشحال گردیدم!!

شک نکن!!!!

پونز رو در اوردم و اولاش گوشیم هیچ مشکلی نداشت تا اینکه کم کم مشکلاتش رو شد...

اول که کلهم سمت چپ صفحش از کار افتاد، همون سمتی که پونز رفته بود!!

بعدشم ک تموم خانواده بسیج شدیمو کلی باهاش ور رفتیم یه مدت هی درست میشد باز هنگ میزد....

حالا اونش درست شد کلا آنتنش پریــــــد!!

حالا اونم بهش ور رفتم درست شد...

باز همین دیروز دوباره سمت چپ صفحش از کار افتاده!!!

من درددلمو ب کی بگم آخه؟؟!!!


تازه فک کن مموریم تو گوشیم بووودااا یهو دیدم نی!!!


باز دوباره من:

گوشیم:

مموریه گم شده:

در آخر بازم من:

و دوباره همیشه من:

دوباره بسی مستفیض و خوشحال گشتم!!

کلی گشتم دیدم نخــــــــیر نیــــــــست!!

واس همین رفتم تو حاااال و ب خواهرم گفتم مموریه منو ندیدی گم شده!!!!

خواهرم: مموریت؟؟!!!؟؟!!!

بهش حق میدادم چشاش گرد شده باشه!!

مامانم که شنید گفت: آهان راستی اون مموریه تو بود تو آشپزخونه؟؟!!

-کجااااااااااااا؟؟!!!!!

-رو زمین آشپرخوونه، منم هویجوری اتفاقی دیدمش!!

فک کنم گوشیم جنی شده آخه چطور ممکنه مموریی ک تو گوشم بوده اصنم درش نیوردم، توی آشپزخونه هم ک خودم اونقد نمیرم چ برسه با گوشیم،

بعد مموریم افتاده باشه رو زمین آشپزخونه!!

میگم آقا یا خانم جنه لااقل میخای مموریمو برداری بزار ی جا بهتر، آخه زمین آشپزخونه رو جارو میکنیم

میره تو جارو، ب منه بیچاره رحم کن!!

والله حرف تو گوششون ک نمیره!!

حالا دارم خدا خدا میکنم باز یه بلای دیگه ای سره گوشیم نازل نشه!!

هنوز ک سمت چپش درست نشده میخایم ببریمش ایشالله تعمیراتی!!

اگه خدا بخاد، ک کاش بخاد، درست میشه!

دعا کنین که بشه، اعصاب منم آروم شه!!

هوین دیه!!

میدونم ک بسی مستفیض شدید!!

بای تا های!!


مادر

تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت   

سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت


حیدر آمدخاک همچون باد ، گرم گریه شد    

خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت


افسران - در غم فاطمه...


شهادت مادر تمام امت حضرت فاطمه سلام الله علیه بر همگی مسلمانان و دوستداران ایشان تسلیت باد


مدرسه چیست آیا؟؟!!!

سلاااااااام بر تپل مپلا و باربی ها!!(مگه جز اینا چیز دیگ هم داریم؟؟)

بعــــــــــــــــد از ساالها رفتن و دیگه نیومدن!!

اومدم...


این وبلاگو من توی تابستون وقتی بسی بیکار بودم درست کردم!!

حالا نمیدونی قبل عید چ وضعی بود. من که تا ظهر دبیرستانم بعدشم میام کپمو میزارم و بعدشم میخورم و تی وی میبینمو دوباره لالا!!

حالا یکی بگه کو وقته وب سر زدن؟؟!!!

بنابراین بای بای کرده بودم اما حالا ک عید شده و دارم از بیکاری میپوکم گفتم بیام ی آپ کنم و دوباره برم!!

همین دیگه!!

نکته بسی نا مهمی بود فقط گفتم ک اشاره ای کرده باشم تا فیضی برده باشید!!

حالا هم گوش ک نه، چشم فرا سپارید ب عرایض این بنده ی کبیر...

میخام کمی از خاطرات خوابیدنمو  بگم!!

چه خاطرات مهیچی!!

.

.

.

این چند روزه همش توی تمامی کلاسها بدون استثنا بازی میکنیم بدون اینکه معلم حتی ذره ای بویی استشمام کنه!!

ی برگه از اول کلاس میره تا آخر، هرکی یه کلمه یا جمله به اون چیزی ک نوشته شده می افزاید. بعد دوباره برمیگرده همه میخونن و بسی مستفیض میشوند!!.

یا اینکه یکی یه جمله میگه میرسه ته ی چیز چرتی در میاد نمیفهمی اینو از کجاشون در اوردن!!

یا ب قول دبستانیای خودمون همون تلفن بازی!!

انقده حال میده...

ک نگو.....

حالا بازیش ک هیچی چون قبلا هم با دوستام از اینکارا میکردیم ولی همکاااری کلااااسی ی چیز دیگس!!!

.

.

.

واسه ی گرفتن کارنامه مامانم نیومده بود. معلم زیستمون بهم میگه:

چون مامانت نیومده برو بهش بگو: بچه ات نمره شو - شده و اصلا درس گوش نمیده همیشه هواسش پرته و ....(نه تورو خدا بازم از صفات خوبه ما بگو فیضی ببریم) منم صافو پوست کنده با ی لبخند ژکوند گوشه ی لبم گفتم:بهشون نمیگم!!! اون بدبختم هیچی نگف !!!

آخه به شخصه معمولا سر زنگ زیست در حال نقاشی کشیدنم، ینی اگه به کتابای درسیم ی نگا بندازین ف میکنین دفتر نقاشیه و حسابی کیفول میشید... و دقیقا همین معلم زیستمون یکی از نقاشیامو دید و مدتی روش زوم شد منم با خودم گفتم خدار و شکر معلممونم از نقاشی های من بی نصیب نموند!!!

جالب اینجاس ک حتی کارنامم ب مامانم ندادم دیگ چ برسه ب انتقال حرفای معلم عزیـــــــــــــز!!!.

.

.

.

جالب تر اینجاس وقتایی هم ک بازی نمکینم من یا خوابم یا دارم میخورم!!!

ی خاطره ی با حااال...

پیارسال سر زنگ تاریخمون من ردیف جلوی کلاس بودمو معلممون رفت ته کلاس منم با خیال راااحت یه ساندویچ کالباس کامل با نوشابه نوش جان کردمو معلمم هیچی نفهمید...

ولی هم تا عقبی یه شکلات ناقابل تعارف کرد تا اومدم گذاشتم تو دهنم...

..."خانوم فلانی سر کلاس چیزی نخورید!!"

آخ ک چقد ب این معلمم خندیدم طفلی سانویچ و نوشابه ی ب اون گندگی رو ندید حالا گیر داده ب یه شکلات زبون بسته!!!

.

.

.

امسال سر زنگ ریاضی ک معمول خیلی حوصله سر بره و حوصلم کاملا سریده بود.

 سرمو گذاشته بودم رو میزو در خواب خوش فرو رفته بودم ...خودم ک هیچی نفهمیدمو در عالم رویا بودم. ولی دوستام بعدا برام تعریفیدن ک دبیر ریاضیمون اومده بالا سرمو ب بچه هاگفته کسی میدونه این چشه؟؟؟ بچه ها هم گفتن خوابه....

منم ک تازه ب خودم اومده بودم سرمو اوردم بالا و معلممون گفت چی شده؟؟ خودم ک چیزی نفهمیدم ولی دوستم میگف ی مدت ساکت واستادی فک کردی بعد گفتی هیچی، سرم درد میکنه!!!!

ینی چاخان در عالم خواب و بیداری از این بیشتر؟؟؟!!!! .

معلممونم گف برو قرص بگیر بخور منم رفتم قرص گرفتمو الکی الکی نوش جان کردم بعد هم سرایدار مدرسه لطف کردنو ی چایی دبش نوش جان کردم و بعد از مدتی علافی، دوباره برگشتم سر کلاس!!!

-"حالت بهتر شد؟؟"

-آره خوبم!!!!.

.

.

.

سر زنگ فیزیک دوباره طبق معمول خواب بودمملوس خانوم و ابزارش  maloosiii-tools.Blogfa ک معلممون دید و یه نگاهی ب بچه های کلاس کرد و طوریکه انگار اصلا نمیدونه خواب ینی چی؟! ب بچه ها گفته: این چرا اینجوریه؟؟

تمامی بچه ها هم ک براشون عادی شده بود گفتن:

-هیچی خانوم طبیعیه!!

-همیشه میخوابه!!

-فک کنم ی چیزی میکشه ها!!

کلاس ک از خنده منفجر شد تازه از خواب ناز برخاستم!

تا اومدم دهنمو وا کنم و ی فحشی نثار بچه ها کنم  ک چرا منو از خواب نازم بیدار کردن

دبیرمون گفت: برو ی آبی ب دست و صورت بزنو دوباره بیا سرکلاس!!

و منم بعد از کمی تحلیل و برسی ک چ اتفاقی افتاده بعد مدتی هشیار شدم و از کلاس رفتم بیرون و بعد از چرخیدن و بیکاری ب سمت کلاس روانه شدیم!

.

.

.

دیگه از اونموقه عادی شده و هروقتی توی کلاس میخام ی چی بخورم همه میگن بعدشم میخای بخوابی؟؟!!ملوس خانوم و ابزارش  maloosiii-tools.Blogfa

.

.

.

هوین دیگه!

اصلا حوصله کردی بخونی؟؟ چون معمولا وقتی ی چیزی متنش بلنده هیچکی نمیخونه!!

خوب دیگه بسی چرند و پرند گفتم!!

این خاطراتی بود ک در خفا انجام شده بود....

اگه بخام از منگل بازیام توی مدرسه بگم ک دیگه سر درد میکیرید پ بیخیال میشم!

یکی نی ب من بگه آخه دخترم اینکارا دیگه از سنت گذشته...ول کن دیگه!!

بی خی بابا آدم باید دلش جوون باشه!!.

و میدونم ک بسی از چرندو پرند هام مستفیض شدید!!.

لازم به تشکر نی

خداحافظ

دیگه وقت رفتنه...بای!!

سلاااااااااااااااام...

دلم برای همتون کلی تنگیده بوووووود...(کلی ینی خیلی هاااااااااا)

احساس میکنم سالهاست پامو اینجا نزاشتم پر از گرد و خاک شده....

ولی من دیگه قصد گردگیری ندارم...

تازه بعدش بد تر از اینم میشه، دیگه کار میرسه به تار عنکبوتو این حرفا...:)

ببخشید یهو و خیلی ناگهانی رفتم ولی رفتم که دیگه برنگردم البته شاید توی تابستون!!

که اونم مطمئن نیم...

الانم فقط اومدم که...

اولا یه عذر خوااااهی به همتون بکنم مخصوصا دوستای گلم چون که این مدت و یهویی هیچ خبری ازم نشد...متاسفم....

دوما که بگم میخام برم تا دیگه دستای خپلتونو خسته نکنینو برام کامنت نزارین البته من وبلاگمو نمیبندم ولی نظرامو از تاییدی برمیدارم اما ج نمیدم...

سوما که بگم اگه باهام کاری داشتین یا خواستین ازم خبری بگیرین توی پروفایلم آدرس ایمیلم هست که میتونین برام ایمیل بفرستین و منو کلـــــــــــــی خوشحااااال کنین و در عوض ج بگیرین...چون خدارو شکر به ایمیلم سر میزنم:)

چهارما اینکه اومدم بگم خیلی خیلی(تاکید) همتونو دووووس دارم!!!



دلـــــــــــــم برااااای همتووووووووووووووون کلــــــــــی تنگیده میشه.....

امیدوارم فراموش نشده باشم و نشم!!

همتووووووونو کلـــــــــــی به خدا میسپارم....